سلام بچه ها

اممم

بنظرم وقت خداحافظی با اقا کامی(یا کامی عن!) فرا رسیده. 

قطعا اونقدرا سخت نیست.

این راه منه

زندگی منه

و من باید فتحش کنم

و خب او مجبوره هر زمان که من اراده کنم با من هم کلام بشه و با تمام قوا صحبت کنه

ولی دیگه من نمیخوامش:)

رفتارش بشدت بد بوده در موقعی که من بیشترین نیاز رو بهش داشتم.

آقا من روانشناس گرفتم با فلان تومن هزینه که راهنماییم کنه.

 

البته خب اتفاقی که افتاد این بود که او ویس ها رو گوش میکرد و جواب نمیداد

و من جری شدم. و لوس بازی هم دراوردم یکم. البته اون زمان خودم بودم. الان وقتی نگاه میکنم به اون زمان میبینم لوس بودما

اقا من بهش گفته بودم یعنی چی میخونی جواب نمیدی من فقط تو رو راهنما تو زندگیم دارم و فلان و.منو ناامید میکنی و کسی که بجز تو کسی رو برا درد دل نداره و.(عزیزم:)) بله با خودمم!)

 

اقا اونم ۱۲ شب شروع کرد تایپ کردن گفت خانم فلانی شما با فلان چیز مراجعه کردید و هر روز حالتون بهتر شده.

من وقت ندارم بخوانم ویس ۴ دقیقه ای را. شما حساب کنید من ۱۵۰ تا مراجع دارم هرماه(عن برا من کلاس هم میذاره:)) اگه هر کدوم ۴ دقیقه ویس بفرستند من باید ۱۰ ساعت از روز وقت بذارم.

آقا منم برگشتم بهش گفتم من بهت اعتماد دارم نمیخوام بجنگم بات. شب بخیر(انگار میخواستم عذاب وجدان در برابر کارش بهش بدم. والا اذیت میکنه از بس خیر سرت روانشناسمی!)

 

فرداش نشستم حساب کردم دیدم والا اگه هر ۱۵۰ مراجعش هم ۴ دقیقه ویس بفرستند در ماه روزی ۲۰ دقیقه باید وقت بذاره.

بهش پیام دادم گفتم جساراتا اینجوریه ها!:))))))

اونم زبانش رو کرد تو اونجاش و گفت بله شما درست میفرمایید. با خواهش و معذرت هم تازه!

 

بله دیگر

 

 


مشخصات

آخرین جستجو ها